گفته بودی سهراب بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق تراست

ولی از حادثه ی عشق چه میدانستی؟شکرانش را آیا هرگز قطره قطره به تو نوشانده کسی؟

شده یکبار به جز گرمی عشق به غم سردی آن هم برسی؟سردی عشق چه ویرانگر بی احساسی است!!!

در همه زندگیت داشته ای لحظه ی بی توصیفی که نگاهت،مژه هایت همگی سرد شوند و دو چشمان تو در حدقه ی خود یخ بزنند؟

عشق جز چهره ی گل،باغ،درخت چهره های دیگری هم دارد

عشق حرفی است که زیبای را به نگاهم چه حقیرانه شکست!راستی رنگ خاکستری عشق به موهای سیاه تو نشست؟!!

عشق را گر تو چنانکه من آن را دیدم و شرنگش را آنگونه که من نوشیدم گر تو هم تجربه اش میکردی،شاید آن وقت چنین میگفتی:

بدترین چیز رسیدن به نگاهی است که در سردی عشق رنگ خود باخته است!!!!!

نوشته شده در سه شنبه 89/6/16ساعت 1:1 عصر توسط ترنم نظرات () |